امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۴۶۰

 

به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست

کسی به جز تو در این روزگار با من نیست

 

نه یک ــ نه ده ــ که تو را صد هزار بافه ی مو

دریغ از این که مرا صد هزار گردن نیست

 

تو را چنان که تویی هیچ شاعری نسرود

« زنی چنین که تویی جز تو هیچ کس زن نیست»*

 

(مخاطبان عزیز! این زنی که می شنوید

فرشته ای است که البته پاک دامن نیست

 

که دست هر کس و نا کس دخیل ِ دامن ِ اوست

ولی رسالت ِ او مستجاب کردن نیست

 

طنین ِ در زدنش منحصر به این فرد است

که هیچ طنطنه ای اینقدر مطنطن نیست)

 

ــ خوش آمدی … بنشین … آفتاب دم کردم

که چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست

 

زمانه ای شده خاتون که هفت خوان از نو

پدید آمده اما یکی تهمتن نیست …

 

 

از : علیرضا بدیع

 

* حسین منزوی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی