امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۰۷۸

 

دوستی به من

یک نهنگ هدیه داد

یک نهنگ ِ غول پیکر ِ عجیب

یک نهنگ ِ مهربان ِ ساده ی نجیب

یک نهنگ را ولی کجا می شود نگاه داشت

توی حوض و تُنگ که نمی شود نهنگ را گذاشت

هیچ جا نداشتم

آخرش نهنگ را ، توی قلب خود گذاشتم !

جا نبود !

تُنگ ِ قلب ِ کوچکم شکست

زیر ِ رقص ِ باله های ِ آن نهنگ ِ مست

سالهاست

تُنگ ِ قلب ِ من شکسته است و این

یادگاری ِ قشنگ دوست است

هیچ کس

باورش نمی شود ولی به جای قلب

توی سینه ام نهنگ ِ دوست است !

 

 

 

از : عرفان نظرآهاری

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی