امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۰۰۸

 

خسته­ ام قطره به قطره بشمارم باران

دوست دارم که بر این خاک ببارم باران

 

دوست دارم که دل از شهر و دیارم بکنم

بروم سر به بیابان بگذارم باران

 

سبز نه، زرد نه، آمیزه­ ای از سبزم و زرد

بس که در هم شده پاییز و بهارم باران!

 

داروگ نیست، خدا! قاصدکی بود ای کاش

کاش می­شد به نگارم بنگارم باران

 

تو نمی­آیی و من اینهمه خاکی شده­ام

تو اگر باشی ، با خاک چکارم؟ …..

 

از : ضیاء قاسمی 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی