روز ها می گذرند و
تو نمی گذری
این شهر ، چشم های کوری دارد
و از تو ، و از ملودی مادری ام خبری نیست
با این همه
هر جای بی جایی که می روم
باز تو هستی و دیوار و جاده و
وعده ی فردا ….
و من هنوز در دیروز آن تخت
سخت خوابیده ام !
از : شیدا محمدی