یک گوشه ی اتاق برو در خودت بمیر
یک گوشه ی اتاق فقط عنکبوت پیر
تنها نشسته ام به خودم فکر می کنم
دارم به عاشق تو شدم فکر می کنم :
لب دادن دو سایه ی ترسو در آیینه
زیبایی مضاعف گیسو در آیینه
از جیب من که عکس تو را در بیاورند
تصویر ل*خ*ت رقص تو را در بیاورند
.
.
.
رفتی معامله شدی و مستند شدی
با یک کسی شبیه خودت نامزد شدی
آیا وکیلم از طرف … تا هوو شوی
توی شناسنامه ی خود مال او شوی
یعنی که عاشقت شده ام ، بشکنی مرا
آیینه ی دق ات شده ام ، بشکنی مرا
رفت آمد دو آیینه در هم شکسته شد
در بغض حرف هات دلم کم شکسته شد ؟
.
.
.
پاشیده شو به مغز من ای سنگ فرش خون
از ارتفاع مضحک ِ کیف آور ِ جنون ….
از : شهرام میرزایی