امروز :پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۳۳۱

 

امشب منم و یاد تو وبوسه به سیگار

امشب منم و عکس تو درقاب به دیوار

تـاراج خـزان است دراین خانه برفی

دیوار تـرک خـورده تر ازایـن تـــل آوار

کتدی زمان در گذراز تِک تک ساعت

ازپنجره ها نیست به جزنغمه رگبار

گلها همه پــژمـرده و دلمرده قناری

بااشک به هم میخورد آرامش گیتار

امشب منم و باز همان بغض شبانه

با خاطره هــایی همه ازلحظه دیدار

آن روز که مـــاهی به بلندای نگاهم

ازکوچه چشمان تو می گشت پدیدار

آن روز که با مانتوی چین چین سیاهی

رقصــید نگاهم به بلندای سپیدار

حالا من و یک بسته خالی مسکن

از حال و هوایم شده این قافیه بیمار

درهلهله شادی امشب و عروسی

رقصید دوبـاره مــردی به سـرِ دار

درسال هزار وسیصد و کمی شعر

تابوت من ازیاد تو تا لحظه دیدار

 

 

از : سیدعلی اکرمیان

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی