امروز :سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۱۷۱۹

جو گندمیه موهام، من پیر شدم دختر

در خاطره‌هایی دور، زنجیر شدم دختر

 

نه دلخوش ِ رویام و نه ملعبه‌ی امید

کابوس، فقط کابوس، تعبیر شدم دختر

 

من وعده‌ی خوشبختی در سیر ِ زمان بودم

هی دور شدم از خود، هی دیر شدم دختر

 

یک دشت پر از صبح و خورشید و غزل بودم

در شهرِ شب‌آمیزان، تکفیر شدم دختر

 

این دشت که می‌بینی، انبوه ِ فراموشی‌ست

دریای جنون بودم، تبخیر شدم دختر

 

من آینه‌ی بغضم، صد بار تَرَک خورده

در حسرت و دلتنگی، تکثیر شدم دختر

 

جو گندمیه موهام، جو گندمیه دنیام

تبعید شدم از رنگ، من پیر شدم دختر

 

 

 

 

از : سعید کریمی

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی