جو گندمیه موهام، من پیر شدم دختر
در خاطرههایی دور، زنجیر شدم دختر
نه دلخوش ِ رویام و نه ملعبهی امید
کابوس، فقط کابوس، تعبیر شدم دختر
من وعدهی خوشبختی در سیر ِ زمان بودم
هی دور شدم از خود، هی دیر شدم دختر
یک دشت پر از صبح و خورشید و غزل بودم
در شهرِ شبآمیزان، تکفیر شدم دختر
این دشت که میبینی، انبوه ِ فراموشیست
دریای جنون بودم، تبخیر شدم دختر
من آینهی بغضم، صد بار تَرَک خورده
در حسرت و دلتنگی، تکثیر شدم دختر
جو گندمیه موهام، جو گندمیه دنیام
تبعید شدم از رنگ، من پیر شدم دختر
از : سعید کریمی