امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۸۵۵

 

نشست، طرح بریزد، جهان درست کند
زمین درست کند، آسمان درست کند

 

ازاین  کمی بزند  تا   به آن  اضافه کند
ازاین خراب کند، تا  ازآن  درست کند

 

سرِکلاف ِ  بــــــــد و خوب   را گره بزند
برای ِچنگ زدن ، ریسمان  درست کند

 

خیال داشت  که سنگ ِتمـــــام بگذارد
که از خودش اثری جاودان درست کند

 

نگـــــــاه کرد وهرجا که اشتبـاهی دید
سپرد ، زلزله  با یک  تکان  درست کند

 

به من رسید ، سرم را پر از هیاهـــو کرد
که برزخی وسط ِجسم وجان درست کند

 

هزار  پرسش ِمبهم  به جان من  انداخت
کـه موریانه ی شکّ و گمان  درست کند

 

نمی توانم ، دیگر چقـــــــدر صبر کنم
که باز ، زلزله ای ناگهان  درست کند

 

بچرخ، عقربه ی بمب ساعتی ! بگذار
تمام ِمسئله ها را  زمان، درست کند…

 

 

از : سعید حیدری

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی