خداحافظ…
آخرین کلامی که از تو شنیدم
و باز قصهی تلخ جاده و آن راه بلند…
که تو را از خلوت من می ربود
آسمان می گریست
شیشه ها می گریستند
و من مبهوت رفتنت
در پس شیشه های مه آلود
بغض دردناکم را بلعیدم
دیوانه وار خندیدم
و تو را بدرقه کردم…
از : سحر شاه محمدی