تبلیغات:
امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
من در قرن بیستم زندگی می کنم
و تو در کنارم آرمیده ای.
وقتی به خواب رفتی ناراحت بودی
و کاری از دست من بر نمی آمد.
احساس نا امیدی کردم
ولی صورتت آنقدر زیباست
که نمی توانم از وصفش دست بکشم
و هیچ کاری هم از دستم بر نمی آید
تا وقتی خوابی خوشحال شوی.
از : ریچارد براتیگان
ترجمه از : آرش حقیقی
برچسب ها : آرش حقیقیریچارد براتیگان
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10969 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10169 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8484 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8168 بازدید - ۱۲ ديدگاه
۱۷۷۹
کانون ادبی زمستان- ۲۵۸
تا آمدنت چهار فصل سال را می شمارم بارها و... بارها... از ...1074 بازدید - بدون ديدگاه - ۴۵۱
ابر برای خودش شکل درست می کند من فکر ...666 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۴۱
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر؛ با آن ...2425 بازدید - بدون ديدگاه - ۴۷۶
چند روزی است حالم مثل سابق خوب نیست شعر ...1006 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
