تبلیغات:
امروز :سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
نیامدنش را باور نمی کنم
غیر ممکن است
او نیامده باشد
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و نا امید و خسته
در خیابان ها قدم می زند
من به باز بودن درها…
مشکوکم..
از : رسول یونان
برچسب ها : رسول یونان
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10931 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10145 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8412 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8126 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۴۸۵
نشسته تا تب باران بریزد از پاییز کنار پنجرههایی ...684 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۴۷۶
رود اشکم که به دریاچه ی غم می ...821 بازدید - بدون ديدگاه - ۶۴۱
شب هجران و تنهایی و بی مــِـی مانده ...727 بازدید - بدون ديدگاه - ۲۰۶۶
من اگر بمیرم چهکسی میفهمد این صدایی که مُرده صدای ...369 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
