امروز :چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۲۴۹

.

.

.

مقاومت کن

محبوب من!

مقاومت کن

چاقوها با انگشت‌های بریده کاری نمی‌توانند بکنند…

آرام‌آرام این قصه را می‌خوانم

و به آخر قصه که برسم

یا خوابت می‌برد

یا در خواب سری را می‌بُرند

که گمانم مال ماست…

کتاب‌ها خمیازه می‌کشند و کتابخانه را باید عقب وانتی بزرگ گذاشت و برد

هر صبح با چمدانی از خانه بیرون می‌روم

هر شب با چمدانی به خانه برمی‌گردم

ای کاش جایی را برای سفر می‌دانستم…

محبوب من

طناب دور گردن‌ات پوسیده نیست

و همیشه باید فکر کنی

به چهارپایه‌ای که ناگهان از زیر پایت می‌کشند

از : رسول پیره

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی