تبلیغات:
امروز :سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
به باد سست نهاد اعتماد شاید کرد
به یار سست نهاد اعتماد ؟
ای فریاد !
میان همهمه ی شهر
چرا نمی شنوی شیون ِ شهیدان را ؟
نعره های عصیان را !
به دشت باید رفت
به کوه باید زد
دگر به شهر کسی پاسخی نمی گوید
به کوه و دره تو را هست پاسخی پژواک
اگر کنی ادراک
چگونه دره صدا می دهد ،
برادر نه ؟!
من و ز شهر امید تلاش ؟
دیگر نه !
از : حمید مصدق
برچسب ها : حمید مصدق
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه
- محبوبترين
- اتفاقی
- نظرات
-
۱۷۷۹
روز میلاد من است آمدهام دست کشم به سر ...10953 بازدید - ۲ ديدگاه - ۱۸۷۶
آنقدر غرق شد درون خودش، ساعت انتظار یادش ...10160 بازدید - ۳ ديدگاه - کانون ادبی زمستان
کانون ادبی زمستان تقدیم می کند: جلسه نقد و ...8465 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۷۶۳
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای ...8158 بازدید - ۱۲ ديدگاه
کانون ادبی زمستان- ۲۸۴
راه که می روی ... خـُـرد که می شوم ...1151 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۵۸۱
بیا تا فرصت هست پیاده روی های طولانی را ...566 بازدید - بدون ديدگاه - ۱۶۷
افسوس می خورم وقتی که خواهرم در این دروغزار ِ ...550 بازدید - بدون ديدگاه - ۹۴۴
صبورانه می نشینم تا بیایی از سرما نمی ترسم از ...1201 بازدید - بدون ديدگاه
تبليغات
