امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۱۷۳۹

پشت این چشمهای شوخی که، رو به مردان روبه‌رو داری

دو عدد چشم داری از داخل، دوعدد چشم رو به تو داری

چشم بیرونی ات مونالیزاست، اخم و لبخند مبهمی دارد

غم نبینی، همان غمی دارد که تو از ترس آبرو داری…

غم تلخی که مثل قند و شکر، حل شده لای چای چشمانت

وگره خورده است با بغضی، که تو عمری ست در گلو داری

دو عدد چشم مثل دریاچه، آستین خیس، غرق خون پاچه

از یکی شان ارس یکی جیحون، رودباری به هر دو سو داری

آبشاری عمود بر سینه، گرد حسرت غباری از کینه

مثل پاییزهای تهمینه … با خودت هم بگو مگو داری؟!

چشم های درونی ات مجنون، چشم بیرون دوتا زن مظنون

از دوتا نیل و از دوتا کارون، چارسنگ آب در سبو داری

چارسنگ آب در سبوهایت، مردها مست های بوهایت

یا (صد و بیست و یک ) پسر خاله … (هوووو) صد و ده پسر عمو داری

روی قرنیه های بیرونی، همچنان ماهی و پلنگم من

یا که دریایی و مرا بر دوش، روز میلاد و مرگ قو داری

آنطرف در قرینه ها اما … تو پلنگی و من پر از ماه‌ام

هی! تو که می روی شکار ماه! آب داری پتو متو داری؟

یا که مثلِ همیشه های هنوز، با لب خشک و تشنه، سیر اشکی

یا منیژه شدی و صد بیژن در پناه دو لاخِ مو داری؟

ماه‌ام اما نه قرص و مهتابم، عکس ماهی در آب مردابم

تو چه ای؟ تو چگونه ای؟ چندی؟ خبر از راه و چاه او داری؟

از : محمدرضا حاج رستم بیگلو

دکلمه شعر با صدای شاعر

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : ۶ دیدگاه
  1. رها می‌گه:

    لطفا دکلمه این شعر را با صدای شاعر بگذارید خیلی ممنون

  2. رها می‌گه:

    بارها بهش گوش میدهم ،، یک عالمه ممنونم

  3. هاشم می‌گه:

    بسیار ممنونم با کسب اجازه در کانال شخصی ام انعکاس می دم .

  4. هاست ویندوز می‌گه:

    بسیار عالی!
    سپاسگزارم بابت زحماتی که میکشید و مطالبی که در سایت قرار میدید.







خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی