امروز :شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شعر

۴۶۲

 

پرچین پرچین ، چمن چمن در زنجیر

نیلوفر و ناز و نسترن در زنجیر

 

پیچک پیچک دویده تا شانه ی باغ

گیسوی چنار و نارون در زنجیر

 

پیچیده روان آب را گیسوی رود

خم خم ، چین چین ، شکن شکن در زنجیر

 

این پرده و نرده ای که بر پنجره است

گوئی گوید که زیستن در زنجیر

 

هم تن ها در اسارت گور و کفن

هم گورکن و گور و کفن در زنجیر

 

ای دوست سخن از من و ما افسانه است

دیریست که رفته ما و من در زنجیر

 

روزی گفتی که گیسوی زن دام بلاست

امروز ببین گیسوی زن در زنجیر

 

داغ دل لاله را به خار مگوی

با سوختگان بگو سخن در زنجیر

 

 

 

از : بهمن رافعی

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی