بر زمینه ی سُربی ِ صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یال ِ بلند ِ اسبش در باد
پریشان می شود.
خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می شود.
کنار ِ پرچین ِ سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامن ِ نازکش در باد
تکان می خورد.
خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
پیر می شوند.
از : احمد شاملو