امروز :پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۷۴۸

 

این سوی دیوار ، مردی با پُتک ِ بی تلاش اش تنهاست ،

به دست های خود می نگرد

و دست هایش از امید و عشق و آینده تهی ست .

 

این سوی شعر ،

جهانی خالی ،

جهانی بی جنبش و بی جنبنده ،

تا ابدیت گسترده است

گهواره ی سکون ،

از کهکشانی تا کهکشانی دیگر در نوسان است

ظلمت ، خالی ِ سرد را از عصاره ی مرگ می آکند

و در پشت حماسه های پُرنخوت

مردی تنها

برجنازه ی خود می گرید !

 

 

از : احمد شاملو

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی