امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

۱۳۶۹

 

در کمین اندوه هستم
بانو !
مرا دریاب
به خانه ببر
گلی را فراموش کرده ام
که بر چهره ام نمی تابید
زخم های من دهان گشوده اند
همه ی روزگار پر از اندوه بود
بانو مرا
قطره قطره دریاب
در این خانه
جای سخن نیست
زبان بستم
عمری گذشت
مرا از این خانه
به باغ ببر
سرنوشت من
به بدگمانی
به خوناب دل
خاموشی لب
اشک های من بسته
بر صورت من است
هیچکس یورش دل را
در خانه ندید
بانو
من به خانه آمدم
و دیدم
که عشق چگونه فرو می ریزد
و قلب در اوج رها می شود
و بر کف باغچه می ریزد
بانو مرا دریاب
ما شب چراغ نبودیم
ما در شب باختیم

 

 

از : احمدرضا احمدی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : بدون دیدگاه






  • محبوبترين
  • اتفاقی
  • نظرات

خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی