امروز :جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
شعر

۱۸۰۰

وقتی دو بیت از تو سرودن مرا بس است

دیگر عزیز دل بنویسم رمان که چه؟!

آبی سفید چشم، لب سرخ، موی زرد

دیوانه ام روم پی رنگین کمان؟؟ که چه؟!

 

دنیای من دوقسمت ناعادلانه بود

بسیار در خیالت و کمتر کنار تو

وقتی خیالت از خود تو مهربان تر است

از دوری ات گلایه کنم همچنان که چه؟!

 

خوشبخت آنکسی ست که یکروز با شما

جغرافیای مشترکی را قدم زده

همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است

از این اضافه تر بشوی مهربان که چه؟؟

 

من آسمان ندیده ام..این خنده آور است

هر سمت را که می نگرم رنگ چشم توست

در ذهن من که چشم تو را ثبت کرده است

آبی چرا شود صفت آسمان ؟؟ که چه؟!

 

شب گریه های تلخ گدا بود و شعر من

این بیتها نتیجه ی یک عمر دوری است

حالا بخند شعر مجسم ولی مپرس

شب گریه چیست؟؟ شاعر بی آب و نان که چه؟!

 

 

 
از : علیرضا کیانی

 

 

FacebookTwitterLinkedIn
دیدگاه ها
تعداد دیدگاه ها : ۳ دیدگاه
  1. ... می‌گه:

    خوشحالم برا ویرگول

    رو پاست..
    با شعر..
    باشعر..
    باشعر…

    خوندن چند پست عااالی..

  2. Sanaz می‌گه:

    واقعا محشر بود فوق العاده بود????????????❤❤❤❤❤

  3. ... می‌گه:

    کاش شاعرها هم مثل شعر هاشون صاف بودند، و لااقل کمی دیوانه!







خبرنامه سایت

تبليغات

لیست شاعران

منو اصلی