چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم برای خودم با خودم کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغ ِ شما می روم به غار خودم
به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد
به گوش او برسانید رهسپار خودم
چه لذتی است که یک صبح سرد پاییزی
کنار پنجره باشم در انتظار خودم
گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید
خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم
اگرچه این همه سخت است نازنین بپذیر
دلم به کار تو باشد سرم بکار خودم
از : احسان افشاری
آخ چقدر این شعره وصف حال منه الان.
تا چند روز پیش این بودم:”دلم به کار تو باشد سرم به کار خودم”
اما الان دلم هم به کار خودمه
چقدر خوبه که اینجایید، دارم یواش یواش حس و حال وبلاگ رو به دست میارم ….
خدا رو شکر. ان شاالله رونق اینجا بهتر و بیشتر از وبلاگ میشه. ^__^
حتماً میشه، تا وقتی همراه های همیشگی مثل شما رو داریم…
از اینکه برای خودت هستی..
از اینکه خودت هستی
خدا را شکر..
این روزها هیچ کس خودش نیست
این روزها هر کدام از ما برای دیگری زندگی می کنیم..
راه بر ما سخت شده است
و بین بایدها و نبایدها مانده ایم..
ساده نگیر حرفهایی را که ساده نوشته می شوند..!
سلام آقای غلامیان و بسیار ممنون از نظری که گذاشتید…
چقدر خوب که یجایی هستید بالاخره!:)))))
خیلی:)))
مرسی
و چقدر خوبه که شما هم همینجا هستید
واقعا خسته نباشید.چقدرخوب ک همچین وبلاگایی هست.و خوش ب حاله شاعرا ک با گفتنه این شعرا خیلی ارامش میگیرن،عالی
عالی بود
سلام
شعر خیلی قشنگ بود.
آقای احسان افشاری دمت گرم، از دل دهه شصتی ها گفتی
ایولا
هر که در عالم خود گمشده یاری دارد
عجبی نیست که عالم نگران می بینم
بسی زیبا